علیرغم گذشت سالها از ورود دانش مدیریت پروژه در کشور ولی هنوز این دانش در کشور ما نتوانسته است اعتماد لازم مدیران صنعت را بدست آورد نرسیده است. این مهم بیش از هر چیز نیازمند تغییر نگاه و بازنگری پارادایم های غالب مدیریت پروژه دارد.
تغییر نگاه در مدیریت پروژه، به نحوی که بتواند ابزارها و روش های مدیریت پروژه را بر اساس تجربیات و درس آموخته های پروژه ها توسعه داده و بر مبنای فرهنگ و قابلیت های سازمانی بومی سازی نماید.
پارادایم مدیریت پروژه
مدیریت پروژه، به کارگیری دانش، مهارت، ابزار و تکنیک جهت موفقیت پروژه در تکمیل محدوده پروژه و دستیابی به اهداف زمانی، بودجه ای و کیفیتی است. ولی بررسی عملکرد پروژه ها در کشور نشان می دهد که غالب این پروژه به زمانبندی خود دست نیافته و با قیمتی چند برابر پایان می یابند. لذا این پرسش مهم ایجاد می گردد که چرا دانش مدیریت پروژه نتوانسته است به کارائی و موفقیت پروژه ها در کشور منجر شود؟
برای پاسخ به چرائی عدم موفقیت مدیریت پروژه به لیست بلند بالائی از عوامل بیرونی مانند کمبود بودجه، تصمیمات غیرکارشناسی کارفرمایان، تغییرات شدید اقتصادی و … برمی خوریم که غالبا در موضوعات کلاسیک مدریت پروژه نمی گنجد. و طبیعتا استانداردها و راهنماهای متعارف مدیریت پروژه برای آنها ابزار و روش خاصی را معرفی نمی نمایند. این دقیقا محل بن بست دانش مدیریت پروژه است، جائی که مراجع دانشی این حوزه پاسخ لازم و راهکاراز پیش فکر شده ای ارائه نمی دهند. بلکه با عناوین مبهمی مثل انکه مدیریت پروژه هنر است، یا ارجاع به شایستگی های مدیر پروژه سعی در رفع مسئولیت می نمایند.
به نظر، دانش مدیریت پروژه دچار یک ساده انگاری و ابتذال شده است. که موجب شده، مدیریت پروژه خلاصه گردد در ترجمه و تبلیغ ابزارهای ساده و استاتیک. اگر از شما درباره مدیریت ریسک در پروژه سوال شود، سریع یک فرآیند ۴ یا ۵ مرجله ای معرفی می گردد و نهایتا با تکنیک های مدلسازی مهندسان عملیاتی را سرگرم می نمایند.
شاید یکی از عمده ترین علل این آفت، فاصله بین مشاوران و مدرسان مدیریت پروژه با واقعیت های پروژه و عدم شناخت کافی از سازمان های پروژه محور است. لذا در صنعت یک پس زدگی در برابر راه حلهای مدیریت پروژه ایجاد شده و اعتماد به قابلیت های این دانش برای حل مشکلات صنعت کم نموده است.
دو آفت مهم در نگاه به مدیریت پروژه که موجب شده است کاربرد و اعتماد به این دانش در پروژه های عملی محدود و یا کم اثر گردد، عدم توسعه و بومی سازی ابزارها و روشها بر اساس تجربیات پروژه ها و فرهنگ سازمان های ایرانی است. برای جبران این آفت ها، دو استراتژی مشخص را برای تغییر پارادایم مدیریت پروژه پیشنهاد کرده ایم: ۱- مدیریت پروژه سازمانی ۲-مدیریت پروژه عملی.
مدیریت پروژه سازمانی
دانش مدیریت پروژه از بدو شکل گیری، در فضای مهندسی تعریف و توسعه یافته و عموما از پیشرفت های دیگر حوزه های مدیریت جدا مانده است. تلاش ها برای انحصاری کردن و جدا کردن مدیریت پروژه از سایر حوزه های علم مدیریت موجب کم عمق شدن این حوزه دانش شده است و نهایتا مدیریت پروژه منحصر به کاربرد برخی ابزارها و تکنیک ها شده است.
مدیریت پروژه سازمانی (OPM) چهارچوبی است که تکنیک ها و فعالیت های پروژه را با استراتژی ها و فرآیندهای سازمانی مالک پروژه همراستا و ساختار پروژه، طرح و پرتفلیو را برای واکنش به تغییرات محیط کسب و کار یکپارچه می نماید. مدیریت پروژه سازمانی به عنوان یک رویکرد برای تغییر پاردایم مدیریت پروژه و در کنار مدیریت پروژه عملی پیشنهاد می گردد.
در این مفهوم، تمامی تلاشهای توسط تیم پروژه که با کمک ابزارها و تکنیک های متفاوت در حوزه دانش مدیریت پروژه، طرح و پرتفلیو صورت می گیرد، در چهارچوب یک ساختار بزرگتر می تواند با استراتژی های کسب و کار، ساختارهای مدیریتی و فرهنگ کاری شرکت همراستا شود و نهایتا نتایج پروژه منجر به تولید ارزش نهائی برای سازمان گردد.
OPM به عنوان سیستم راهبری مدیریت پروژه، پرتفلیو و طرح در راستای هدف های تجاری استراتژیک سازمان معرفی می شود و تضمین می کند که سازمان، استراتژی های موثر کسب و کار را اتخاذ کرده، پروژه های درست را انتخاب کرده، منابع را به خوبی به پروژه ها تخصیص بدهد و هماهنگی بین رویکردهای استراتژیک، اقدامات های استراتژیک (برنامه های اجرائی برای پیاده سازی استراتژی ها) و اهداف و اقلام قابل تحویل مرتبط با این اقدامات را ایجاد می کند .
در سال های اخیر با تلاش برای تهیه محتوا و ترویج “مدیریت پروژه سازمانی” تلاش کرده ایم که مدیریت پروژه را در ارتباط با سازمان و مرتبط با دیگر حوزه های علم مدیریت باز تعریف کنیم. این دقیقا رویکردی است که در انجمن بین المللی مدیریت پروژه (PMI) اتخاذ شده است و نتیجه آن را در گسترش حوزه عملکرد راهنماهای منتشره توسط این سازمان به مباحثی مانند تحلیل کسب و کار و یا مدیریت تغییر سازمانی می توان دید.
“مدیریت پروژه سازمانی” عنوان سری کتاب هایی است که تلاش دارد با ارائه استانداردها و راهنماهای بین المللی و تدوین کتاب های علمی به موضوع ساختاری ارتباط مدیریت پروژه با سازمان پروژه محور، فراتر از تکنیک ها و ابزارهای متعارف دانش مدیریت پروژه می پردازد. این مجموعه تا میزان زیادی بر استانداردها و راهنماهای منتشره توسط انجمن بین المللی مدیریت پروژه PMI استوار بوده است ولی برای تکمیل پازل کلان سازمان پروژه محور برخی عناوین مغفول افتاده در قالب کتاب های تکمیلی تدوین و در اختیار مخاطبان این سری کتاب ها قرار گرفته است.
مدیریت پروژه عملی
یک آفت بزرگی که کاربرد مدیریت پروژه ، برخورد ویترینی با مدیریت پروژه است. به معنای آنکه حجم زیادی از خدمات مشاوره صرفا به آموزش یا استقرار استانداردها محدود شده است بدون آنکه بتواند این مفاهیم را به زبان سازمان ترجمه کنند و یا حتی ابزارهای بومی را توسعه دهند.
مدیریت پروژه عملی به معنای نگاه کاربردی به مدیریت پروژه برای موفقیت پروژه اجرائی است. این نگاه با بومی سازی و یا توسعه ابزارهای مدیریت پروژه می تواند ترجمه قابل فهم برای مدیران سازمان و تیم پروژه ارائه دهد که چگونه مدیریت پروژه می تواند به موفقیت نهائی کمک کند.
برای رسیدن به مدیریت پروژه عملی، تلاش شده است که ابزارها و روش ها برمبنای درس اموخته ها و تجارب اجرائی پروژه ها انتخاب شده و یا توسعه یابند. در این روش به ابزارهای معرفی شده در یک استاندارد اتکا نمی شودبلکه بر اساس تجارب پیاده سازی ابزارها و میزان رضایت از عملکرد روش ها، نسبت به بکارگیری آنها اقدام می شود. این دیدگاه در مقابل برخورد ویترینی با مدیریت پروژه است.
در سلسله مقالات مدیریت پروژه عملی که به صورت منظم در روزنامه مناقصه و مزایده منتشر می گردد؛ تلاش داشته ایم که با نگاه عملی به مدیریت پروژه، نشان دهیم که چگونه روش ها و تکنیک های مدیریت پروژه می تواند به مدیران کمک نمایند که با هزینه کمتر و قابلیت اعتماد بیشتر به اهداف پروژه دست یابند.
در این مقالات فراتر از معرفی ابزارها، روش های مدیریت پروژه با مرور درس آموخته های برخی پروژه های واقعی توسعه یافته و ف، چگونگی کاربرد و یا تاثیر عدم کاربرد روش های مدیریت پروژه را بر اساس قابلیت های سازمانی نشان داده ایم.
ثبت دیدگاه